آقا محمدآقا محمد، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

کودکانه

درددل مامان

سلام  امروز داشتم به این فکر میکردم که این ترم رو مرخصی گرفتم به خاطر محمد جان تا بتونم تمام وقت کنارت باشم و کمکت کنم بتونی جیشت رو کنترل کنی.  البته اوضاع نسبت به یک ماه قبل خیلی بهتر شده و به لطف خدا میتونی تقریباً کنترل کنی عزیزم.  حالا مامان میلاد بگه که خیلی خوشحاله که همیشه پیش شماست ماه من.  قد تموم ستاره ها دوستت دارم و میخام توی این مدت که بیشتر پیشت هستم واست سنگ تمام بذارم و بیشتر بهت برسم. 
11 شهريور 1393

ماشین شارژی

سلام  پنجشنبه گذشته به همراه آقا محمد و مامان رفتیم گمرک ( میدان رازی) تا برای آقا محمد دوچرخه بخریم. اما، وقتی رسیدیم و از ماشین پیاده شدیم و وارد اولین مغازه شدیم، آقا محمد با دیدن انواع ماشین های شارژی شروع کرد به بهانه گیری که من دوچرخه نمی خواهم، من ماشین می خوام. خلاصه اینقدر گریه کرد و بهونه گرفت که بالاخره ما تسلیم شدیم و براش ماشین خریدیم.  حالا پسر خوشگل بابا با ماشینش تو خونه بازی می کنه و خیلی هم خوشحاله.  ما هم از این خوشحالی، خوشحالیم.        ...
9 شهريور 1393

سفر کرمانشاه

  سلام اردیبهشت ماه 1393 با مامان و بابا همراه عزیز و باباجون رفتیم کرمانشاه. جای شما خالی، خیلی خوش گذشت. طبیعت زیبا، آب و هوای بهاری و مطبوع ؛ هموطن های خون گرم اینم یک عکس که با باباجونم انداختم.  خیلی دوستش دارم. تو این عکس هم دارم راهنمایی گردشگران رو تجربه میکنم.   این هم نمایی از طبیعت جوانرود   ...
4 شهريور 1393

عکس نوزادی آقا محمد

سلام آقا محمد عزیزم امروز داشتم سر و سامونی به فایل های داخل فلشم می دادم که این عکس من رو برد به خاطرات روزهای خوب بعد از تولدت. یادش بخیر . خدا رو شکر میکنم بخاطر هدیه های زیبائی که به من داده. شما و مهربان عزیز. دوستتون دارم . خیلی زیاد. ...
30 مرداد 1393

هویج های عاشق

روزی از روزهای خدا برای خرید به میوه فروشی رفته بودم. به سفارش مامان برای آقا محمد هم بایستی هویج می خریدم تا مامان مهربون براش سوپ درست کنه. بعد از خرید وقتی به خونه برگشتم بین هویج های خریدارای شده این دو هویج نظر من رو به خودش جلب کرد. شما هم ببینین:       ...
30 مرداد 1393

در ادامه از پوشک گرفتن آقا محمد

امروز سه شنبه است و همچنان به طور یک ساعت گاهی دو ساعت محمد رو به دستشویی میبرم. این روزها فقط خونه موندیم و به دیدن هیچ کس نمیریم. شبها از بابایی کمک میگیرم تا عادت نکنه همیشه با من بیاد.  اوضاع بهتره اما هنوز یاد نگرفته خودش بگه که جیش داره.  امشب تولد امیرحسین پسر عمه است. و محمد میخوا د بدون پوشک بره اونجا.  ایشالله که اتفاق بدی نیفته.  مامانا و نی نی های عزیز، منتظر شنیدن تجربه هاتون در این رابطه هستیم   ...
28 مرداد 1393

چند تجربه واسه جیش گرفتن کودک

پسر من هم دو روز اول که قرار شد خودش به دستشویی بره و پوشک نشه،  کلی مقاومت کرد و اصلا از دستشویی وحشت داشت. اما روزهای بعد بهتر شد.  ما فرش پذیرایی رو هم جمع کردیم و به جاش از موکت استفاده میکنیم.  صندلی جیش رو دوست نداشت.  منم برداشتمش و به جاش صندلی کوچک حمام رو گذاشتم.  به این نتیجه رسیدم که اصلا نمیشه بهش اعتماد کرد و خودمون باید در ساعته‌ای مشخص مثلا یک ساعت به دستشویی ببریم. بعد از چند روز حالا دیگه صندلی رو هم برداشتم و باید به صورت سرپا توی دستشویی بنشینه و کارش رو بکنه.  منتظر تجربه های جدید باشید.
25 مرداد 1393

از پوشک گرفتن آقا محمد

با توکل به خدا و توسل به معصومین از پوشک گرفتن آقا محمد رو در تاریخ 12 مرداد تا امروز به طور آزمایشی و از امروز رسما شروع کردیم.اگرچه کار سختیه و نیاز به صبوری و آرامش و حوصله فراوان داره. امیدوارم موفق بشیم.  دعاکنید. ...
25 مرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به کودکانه می باشد